کیان فرشته ای از بهشت برای مامان وبابا

سلام گل پسر ماه مامانی.اومدم به شما آقا پسر ماهمش بگه که بالاخره ما به هفته بیست رسیدیم و دیگه بارداری مامان از نصف رد شده ماه من ضمناً باید بگم آجی نازنین شما هم تا یه مقداری با شما آشنا شده و وقتی بهش می گی داداشی کجاست دل من رو نشون می ده و می گه داداس اینجاست.امیدوارم خدای مهربون شماه به ما ببخشه وهمیشه نگهدارتون باشه(الهی آمین)دوستدار ده ماه درخشان مامان ...

سلام دوستای خوب.اومدم به شما بگم روز دوشنبه 91/9/13 با اینکه شب سالگرد ازدواجمون بود و دو روز هم برای آلودگی هوا تعطیل بودیم ولی من اصلاً خوشحال نبودم و ساعت 15/30 زمانی که در سرویس برای برگشت به منزل بودم دیدم که موبایلم زنگ می خوره و شماره تلفن آزمایشگاه ژن افتاده نمی دونید که چه حالی داشتم تمام بدنم سرد شده بود و منتظر شنیدن صدای خانم منشی بودم که ایشون گفت تماس گرفتیم به شما اطلاع بدیم که جنینتون ساله و جنسیتش هم پسره.وای خدایا شکرت باورم نمی شد و نمی تونستم خودم رو کنترل کنم و بی اختیار اشک خوشحالی می ریختم و خدا را به خاطر سلامت گل پسرم شکر می کردم.خدای خوب ممنونم که دستم را گرفتی و خدای بی همتا بابت بخشیدن دختر و پسر ماهم همیشه در&nbs...

سلام دوستای خوب.من یادم رفته بود بگم که ما چهارشنبه 91/9/1 نوبت برای آزمایش آمینوسنتز در مرکز نسل امید داشتیم.دوستای خوب باید بگم که خانم منشی روزی که تماس گرفتم برای نوبت به من گفتن که  روزی که به اونجا مراجعه می کنیم باید حتماً بابای نی نی هم باشه.من که خیلی استرس و ترس داشتم تا صبح خیلی خوب نخوابیدم.صبح بعد از گذاشتن ناناز خانم خواهر ناز گل پسرم پیش خاله جون با بابای نی نی به اوجا رفتیم و ساعت 10 به ما نوبت داده بودن.بالاخره نوبت من شد و من نفر اول در بین خانمهایی که این آزمایش رو باید انجام می دادن بودم.بعد از رفتن به اتاق سونو بابایی رو که نگذاشتن بیاد داخل و اصرارهای من هم در این مورد بی فایده بود.بعد خانم دکتر بعد از پاک کردن بد...